اسیر شده بود 15 سال بیشتر نداشت؛حتی مویی هم در صورتش نبود.
سرهنگ عراقی اومد یقه شو گرفت،کشیدش بالا
گفت:اینجا چه کار میکنی؟حرف نمی زد.
سرهنگ عراقی گفت:جواب بده
گفت:ولم کن تا بگم.ولش کرد.خم شد از روی زمین یک مشت خاک
برداشت،آورد بالا گفت:اینجا خاک منه،تو بگو اینجا چه کار میکنی؟!!!!
سرهنگ عراقی خشکش زده بود . . .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :